درد دل های یک زن


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



سلام.خوشحالم که به وبلاگ من سرزدید..

آمار مطالب

:: کل مطالب : 103
:: کل نظرات : 114

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 16
:: باردید دیروز : 36
:: بازدید هفته : 53
:: بازدید ماه : 1894
:: بازدید سال : 2840
:: بازدید کلی : 48762

RSS

Powered By
loxblog.Com

درباره سلامتی جسمی روانی و اجتماعی زنان

درد دل های یک زن
شنبه 17 ارديبهشت 1387 ساعت 11:58 | بازدید : 428 | نوشته ‌شده به دست زویا | ( نظرات )

ذهن من هنوز پنج ساله است، نمی فهمد چرا به عنوان یک دختر ناقص و نیمه است؛نمی فهمد چرا همه برایش دنبال شوهر می گردند فکر می کنند که بدون مرد کامل نیست.
نمی فهمد چرا مادرش مدام می پرسد این پسره کیه که هر شب زنگ می زند؟ اگر دوستت داره باید بیاد خواستگاریت. او انقدر بچه است که فقط برای پوز زنی مادرش به آن پسر می گوید بیا خواستگاریم والکی الکی زن مردی می شود که دوستش ندارد. او حتی نمی فهمد چرا درخانواده ی آن مرد، مردها یک طرف مجلس عرق می خورند و بحث سیاسی می کنند و زن ها طرف دیگر ظرف می شورند و مزخرف می بافند. او نمی فهمد که چرا شوهرش التماس می کند که لطفا جلوی فامیل من سیگار نکش وقتی خودش می کشد. اونمی فهمد چرا سیگار کشیدن مرد درست است و سیگار کشیدن زن نا درست. او نمی فهمد چراوقتی مردش را نمی خواهد سالها باید دنبال طلاق بدود در حالیکه اگر مرد بود دریک هفته می توانست زنش را طلاق بدهد
************************
ذهن من هنوز پنج ساله است. این ذهن پنج ساله دو برابر پسر های هم دوره اش زحمت کشید تا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند. این ذهن پنج ساله بین همه ی دانشجوهای ورودی اش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم نیست با کدام استاد روی هم ریخته است. بعدها مجبور شد هر تشخیص را دو بار تکرار کند برای آنکه چون زن بود حرفش نصف یک مرد ارزش داشت. مجبور شد از زبان یک پزشک همکار( که زن بود)بشنود که ” پیش دکتر زن نرو، زن ها همه بی سوادن” و هیچ نگوید و دم نزند.مجبور شد دو برابر تلاش کند تا نامش نصف اعتباری که باید را بیابد. مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگی کند تا مبادا تصادف کند و این جمله را بشنود که ” زن ها دست
به فرمون ندارند”.مجبور شد دو برابر مردهای دور و برش کار کند و دو برابر
آنهاموفق شود و دو برابر آنها پول در بیاورد و آخر هم ” زن بی سر پرست” نامیده شود.
مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنویسد تا صدایش به جایی برسد و آخر سر هم متهم شود که زنانه نویسی می کند و در واقع “مرد” است..
*********************
از همه ی اینها گذشته ،نگارنده زن خوشبختی محسوب می شود. در خانواده ای مرفه و غیر مذهبی بدنیا آمده ، امکان تحصیل و امکان فرار از آن چهارچوب های غیرمنصفانه و زشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته و حضانت طفلی را از دست نداده است.
با این همه زخمی وخسته است.
خسته است از اینکه از زبان مردهای بی خاصیت و احمقی که نصف ضریب هوشی او راندارند شنیده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست به فرمان ندارند.
خسته است از جامعه ای که اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیرد زن را مورد خطاب قرارمی دهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر می شمارند که مرد را گناه انداخته واز مرد نمی پرسد که چرا مثل یک حیوان رفتار کرده است.

خسته است از جامعه ای که اگر زنی مورد خیانت قرار گرفت به او توصیه میکند که صبوری کند و خانمی پیشه کند و بیشتر به مردش توجه کند، خسته است از جامعه ایکه سزای خیانت در آن برای مرد توجه بیشتر و برای زن سنگسار است.

خسته است از جامعه ای که زن هایش قوز کرده و ترسیده و تهدید شده اند و مردهایش با افتخار لگن خاصره شان را جلو می دهند و به شومبول های طلای خود می نازند و به خودشان جرات می دهند به زن ها یی که دو برابر آنها قد کشیده اند لقب کوتولگی بدهند.
خسته است از جامعه ای که زنهایش به کوتولگی خود افتخار می کنند و حاضرنیستند بهای قد کشیدن شان را بپردازند و هنوز افسوس تازیانه و تسبیح و ته دیگ را می خورند. ،
بر او ببخشایید اوخسته است ازجامعه ای که حتی معنی فمینیست را نمی داند. ش.ع


آه که نمیدانی من از تو خسته ترو دلشکسته ترم،از جامعه ای که خود آنرا پذیرفته ایم و همجنسان مان خود را به بهایی بس اندک دراختیار هوس زیرشکم خائنانی اینچنین قرار میدهندو باعث فروپاشی خانواده ای میشوند،بدون آنکه به عواقب آن فکرکنند...و زن چه آسان وارزان در اختیار است...صیغه ای،گذری و...به قیمتی بس ارزان..

 




:: برچسب‌ها: حقوق زنان , فمینیست , جامعه , خیانت , سنگسار , ,
|
امتیاز مطلب : 37
|
تعداد امتیازدهندگان : 10
|
مجموع امتیاز : 10
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
مینا در تاریخ : 1390/10/26/1 - - گفته است :
این یک واقعیت تلخ درباره زن در جامعه ما وکماکان در کل جوامع کره خاکی در حال حاضر و در طول تاریخ بوده و هست شاید برای خیلی ها دور از ذهن باشه ولی اگه سری به پائین شهر و یا شهرهای کوچک بزنید عینا شاهد این وقایع و شاید بدتر از اون خواهید بود .واقعیت اینه که زنان همواره مورد استثمار بوده و هستند نه تنها در ایران بلکه در گوشه گوشه دنیا فقط فرقش در شکل این استثمار هست گاهی محسوس در طبقات اجتماعی پایین و در کشورهای عقب مانده و گاه نامحسوس در طبقات اجتماعی بالا و در کشورهای پیشرفته واین استثمار رو کسی جز خود زنان نمی تونند ریشه کن کنند زمانی که هویت واقعی خودشون رو درک کنند و خودشون رو پیدا کنند هستند زنانی که به این هویت دست پیدا کردنند اما اندکند و تا زمانی که تمامی زنان و یا حداکثر زنان به این من زن و هویت زن نرسند همچنان شاهد ای واقعیتهای تلخ خواهیم بود این به معنای مردستیزی و جنگ با مرد نیست بیایم خاتمه بدیم به این تبعیض جنسی و از خودمون به عنوان یک زن شروع کنیم من یک زنم همون اندازه قابل احترام که یک مرد هست همه گناهان رو گردن مردان نندازیم زنان خودشون در مقابل خودشون کوتاهی می کنند
پاسخ:بسیار ممنون از تحلیل خوب شما دوست گرامی،نظر شما نویسنده عزیز را اگر در یک جمله خلاصه کنم،این خواهد بود: از ماست که برماست

/weblog/file/img/m.jpg
mohammad در تاریخ : 1390/10/7/3 - - گفته است :
بنظر من اصلا غلو نشده چون من نمونه هاای از این دست دیده ام,ولی باید توجه داشت این تجربیات(تجربیات کودکی) اگر از جامعه شهرنشین باشد مربوط به سالهای 1330 میباشد, در حال حاظر ضمن اینکه باید توجه داشت به عقب بر نگردیم باید حواسمان باشد این دفعه از پشت سرنگون نشویم یعنی برابری زن و مرد به معنای واقعی صورت پذیرد وبه حاکمیت زنها منتج نگردد.
پاسخ:با تشکر از شما نویسنده گرامی ،با نظر شما موافقم که از شدت و نمود ظاهری این نوع تفکر در جوامع شهری تا حدی کم شده است اما اگر به عمق مسئله وارد شویم ،قوانین،مقررات،عرف و ... را بررسی کنیم فقط می بینیم نمود ظاهری تغییر کرده و خوش فرم تر شده اما تضاد در حرف و عمل بسیار زیاد است هنوز برای افتادن از آن طرف پشت بام قرن ها فاصله داریم.واگر سری به روستاها بزنید خواهید دید که سالیان نوری برای فاصله گرفتن از این نوع تفکر دور هستیم.موید باشید.

/weblog/file/img/m.jpg
حمید در تاریخ : 1390/6/28/1 - - گفته است :
راستش در مورد این درد و دل هر کسی از دیدگاه خودش به اون نگاه میکنه . بطور کلی در فرهنگ حاظر ایرانی حقوق زنها نادیده گرفته میشه و این یک حقیقت روشنه . به نظر من روابط انسانی همگی به خود طرفین بر میگرده و واقعا پیچیده هستند . من به شخصه از بی توجهی به شخصیت زن و نادیده گرفتن حقوق اون در جامعه متاسفم و برای نویسنده متن ارزوی شادی دارم

/weblog/file/img/m.jpg
در تاریخ : 1390/3/23/1 - - گفته است :
این موارد مشکلات یک زن است و بیشتر این مشکلات را خودشان بوجود آورده اند.
اما مردها هم می توانندمشکلات بزرگ داشته باشند.
زن بودن یا مرد بودن مهم نیست.خوشبخت بودن مهم است.

/weblog/file/img/m.jpg
Albert در تاریخ : 1390/3/9/1 - - گفته است :
از شما که با روان شناسی آشنا هستید انتظار نمی ره که فمینیسم باشی.مردها با زنها تفاوت های زیادی دارند.نگاه یک مرد به زن (به عنوان نمونه مسأله جنسی با نگاه یک زن فرق دار ه.یک پسر وقتی به دختری با لباس نا مناسب(تحریک آمیز در عرف جامعه و در آیین اسلام) نگاه می کند خدا می داند(چون خدا آفریده است)که ممکن است چه انقلابی در وجودش بوجود آید.و البته این ویژگی را خدا در وجود مرد قرار داده است.به نظر می رسد که قسمتی (یا تمام) مشکلات بین زن و مرد ناشی از درک نادرست از آفرینش انسان است.
به نظر من فمینیسم بودن می تواند نظر شخصی یک فرد باشد.
و اینکه قسمتی از مواردی که گفتید به اذعان خودتان در اثر رفتارهای اشتباه خود زنان است.

/weblog/file/img/m.jpg
mohsen در تاریخ : 1390/3/7/6 - - گفته است :
واقعیت غلو شده ی تلخ


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: